۱۳۹۰ شهریور ۳۰, چهارشنبه

تو که هستی و خل بازی های دور و نزدیکمان ، روزهایم خوب ترند!  همین!  :)

۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

خب من حالم خوش نیست 
اما تو کاریت نباشد، 
باز خوب میشوم و برایت قصه های خوش رنگ میگویم!!!!




دوستی میگفت قدیمها ، البته با تحریف ، لطفی که از ته دل بهت میشه رو رد نکن و بپذیر! راست میگفت... مساله فقط اون لطفه نیست ، مساله اون چیزهاییه که حین اون دادن و گرفتن و حتی بعدش ، روت میتونن تاثیر بذارن و گاهی عمیقا چیزی بهت یاد بدن یا خوشحالت کنن!

۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

four o'clock!

محدودیت های زمانی و مکانی و جنسیتی و ... 
با این همه آدم باز هم کم و بیش آنچه میخواهد را زندگی میکند... کم و بیش!!!
هرچند که مثلا ممکن است آرزوی طبیعت سکوت ناک ات ، از "کوهستان برفی" به "درختی و رودی و سکوتی" و در نهایت به " حیاط و سایه ی درخت گردو و آسمان آبی و آفتاب و نسیم خنک و اطلسی و لاله عباسی های نیمه خواب" تقلیل بیابد!




میدانستید اسم لاله عباسی به انگلیسی این است؟! ساعت چاهار! چون گلهایش عصرها باز میشوند! :)

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه



شعرهای نو
بر کف خیابانهای شلوغ
و افکاری که لابلای سوت های قطار به اوج و حضیض میروند!


"باز گشته ام از سفر
سفر از من باز نمیگردد. --- شمس لنگرودی"