۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

آن تهی ِ عمق نما که کودکانه باورش داشتم،
که چشمانم را دروغین روشنی میبخشید،
دیگر انگار ، از دنیایی دیگر است
دنیایی که من در آن تمام شده ام 
سوزانده اند ام
و خاکسترش را باد با خود برده است ،
به نابودگی!

انگار
تنها خاطره ی اعصار است که هنوز
در اعماق ذهنم تاب میخورد
خاطره ی تلخ ِ در منی که 
دیگر
از آن ِ من نیست.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه



حرکت؟!

hmmmm... 
well... 
yes please!


عکس از یه دوست قدیمی

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

We're mad! 
I'm mad about mad people!
They make me still wanna breath! :D

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۷, شنبه

هستیم که چی بشه؟!

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

آن گاه که قیود و پیش داوری ها
یکسره از پهنه ی زمین روفته باشد
تنها در صراحت ِ بی قید و شرط
در خلئی آزادکننده و پایدار،
برای زنده گی ِ تازه
برای روحی تازه
فضایی میسر است.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

 آن توهایت که غرق ِ غرق میشوی ، 
گاهی
یک غریبه ی در گذر یادت می آورد که هستی ، کجا هستی!
انسانی دیگر...
حضوری...
عبوری...
برای لحظه ای...
 گاهی لازم میشود این دانستنِ بودن!
گاهی که زیادی نباشی...