۱۳۸۷ بهمن ۹, چهارشنبه

دردها... دردها... دردها...
آسمان...
سکوت...
سبز... سبز... سبز...
باد... کاج... نفس عمیق...
تجربه های جدید...
آرامش...
تفکر... تفکر... تفکر...
آشفتگی...
دردها... دردها...
...

۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

چند روز است انگار متولد شده ام !!
جدی میگویم... چند روز است کمی متولد شده ام و این تولد جدید خوب کیف میدهد!
:)
به امید تولدهای خوب خوب برای همه مون

۱۳۸۷ دی ۲۵, چهارشنبه

یک وقتهایی یک چیزهایی میفهمی...
یک وقتهایی یک چیزهایی تغییر میکنند...
یک وقتهایی کم کم حس میکنی تغییر لازم داری...
آن وقت گاهی رنگهایت درهم میشوند...
آن وقت تو در هم میشوی..
تا باز زمان بگذرد و آرام بگیری...

۱۳۸۷ دی ۲۱, شنبه

هوم... همین طور است...

گاهی یک چیزهای کوچکی ، چقدر حال آدم را خوب میکنند...

یک چیزهای کوچکی ، که کوچک نیستند!
این شعری که مینویسم رو کنار شعر مربوط به برادر خورشید خواهر ماه ببین... هر دوشون هم راست میگن... ولی هر کدوم به تنهایی رو اگه بخوای عملی کنی ، یه چیزایی رو از دست میدی... کاش بتونیم از جفتش با هم استفاده کنیم... شایدم باید تصمیم بگیریم که چه چیزایی رو بیشتر میخوایم...
آبی میان جو روان
آبی لب جو بسته یخ
آن تند رو این کند رو
هین تیز رو تا نفسری

۱۳۸۷ دی ۲۰, جمعه


If you want your dream to be
.Build it slow and surely
Small beginnings, greater ends
.Heartfelt work grows purely
If you want to live life free
.Take your time go slowly
Do few things but do them well
.Simple joys are holy
,Day by day
, Stone by stone
.Build your secret slowly
, Day by day
, You'll grow too
.You'll know heaven's glory
If you want your dream to be
.Build it slow and surely
, Small beginning , greater end
.Heartfelt work grows purely
, If you want to live life free
.Take your time go slowly
....
from the movie , brother sun-sister moon

۱۳۸۷ دی ۱۷, سه‌شنبه

ایمان بیاوریم
تنها ماییم
که میتوانیم به زندگی زندگی بخشیم
که بتوانیم

۱۳۸۷ دی ۱۶, دوشنبه

گاه میگریزم
از تیرگی ها به شعر
از تلخی ها به نوای سازم
به آفتاب و باران و سپیدی سکوت برف و عطر طلایی گل های یخ
گریزگاه شیرینی ست
...
آوایی از دور میخواند:
گریز تا به کجا؟ تا کی؟
تا همیشه؟! ...