۱۳۸۸ فروردین ۲۰, پنجشنبه

اگه دلت میخواد میوه بدی ، تا جایی که میتونی خوب رشد کن !

۱۳ نظر:

  1. عجب عکس زیبایی...نمیدونی چقد دلم دشت میخواد
    از کجا بفهمم خوب رشد میکنم؟
    از اونجایی که سعی میکنم؟
    شاید...

    پاسخحذف
  2. سلام!
    از كامنت دلارام خوشم اومد نظر مو بگم غلطامو بگير!
    انسان بايد هدفش را با تمام جزئيات تعيين كنه! كه البته بعضي از اونا مثل رشد كردن بزرگ شدن واضحه!يه جورايي وظيفه است!
    قدم بعدي فراموش كردن هدفه!
    هدف رو بايد فراموش كرد و تمام فكر و ذهن رو متوجه راه رسيدن به هدف كرد!
    مثلا يك نفر رو در نظر بگير كه ميخواد بزرگ بشه! آدم بشه!
    خب در اون راه قدم ميذاره! مطالعه اخلاقيات عبادت ...
    اما هي در ذهنش خودشو يه آدمي تلقي ميكنه كه " ميخواد بزرگ شه"
    همين طرز تلقي از خود ميتونه نوعي احساس خود بزرگ انگاري بشه و چون طنابي به دست و پاي آدم بپيچه و آدم رو به سوي كوچك شدن سوق بده!
    فكر ميكنم درست بگم نه؟

    پاسخحذف
  3. واسه دل :
    هاااا منم میخوااام...
    ازش یاد محوطه ی جلوی سلف دانشگاه صنعتی اصفهان میفتم!!!غل خوردیم، یادته؟؟؟ :)) شب و شیب و ... چه کیفی داد! D: یادش بخیر!!! :)
    همممم... از کجا بفهمیم داریم خوب رشد میکنیم؟ خب فکر کنم یه کم میفهمیم اگه به خودمون دقت کنیم... نمیفهمیم؟! توانایی هامون و نوع نگاه و بودنمون...
    البته قبول دارم... مطلق نمیتونیم نظر بدیم
    ولی خب هم یه کم درکش میکنیم، هم به قول خودت سعی کردنمون هم اهمیت داره....


    واسه حسین :
    سلام!
    نوشتی غلطامو بگیر ، یاد برنامه ی word افتادم!! D:
    ما کی باشیم که غلطای شما رو بگیریم؟! صحبت میکنیم دیگه... کلا درباره نظرامون متقابلا حرف میزنیم...
    راستشو بخوای من نتونستم اونجور که دلم میخواست یه هدف با تمام جزئیات مشخص کنم... برمیگشت به هدف از هستی و اینها... که بعد جوابی که آدم دلش آروم بگیره ، واسش نبود!
    بعد مجبوری یه خورده جزئی تر نگاه کنی...
    من مثلا دلم میخواد حالا که دارم زندگی میکنم ، خوب زندگی کنم و بتونم یه طور خوبی مفید هم باشم... یعنی رو محیطم تاثیر مثبت بذارم!
    منظورم از چیزی که نوشتم هم این بود که اگه میخوام مفید باشم ، باید خودم یه چیزایی داشته باشم! (درباره ش یه بار تو وبلاگ تو گفتیم... اون آقای افغانی و اینها...)
    ها خب درسته... واسه خوب پیش رفتن تو همین هدف هم باید درباره ی جزئیات و مسیرش تصمیم بگیری وانتخاب کنی!
    اینکه گفتی هی در ذهنش میگه و بعد از رشد کردن بازمیمونه رو میفهمم... شبیه چیزاییه که تو جلسه های شرح مثنوی یاد گرفتم!
    ولی فراموش که نباید بکنه... خوب نیست درگیری ذهنی براش پیش بیاره ، ولی خب کلا باید در ذهن داشته باشه... که بدونه کلا میخواد کجا بره دیگه...
    یعنی میدونی... بستگی داره چطور تو ذهنش داشته باشه... گاهی این چیزا چقدر پیچیده و ظریفن!

    تازه یه چیزی... فکر کنم در طول مسیرمون باز هم به هدف فکر میکنیم گاهی... یعنی اونطوری قدم به قدم و مجزا نیست... یه خورده همراهه...
    یعنی اون هدف عامل هدایت تو مسیر هم هست...
    تازه شاید تو مسیر حس کنی جزئیاتی که انتخاب کردی ، یه جاهاییش گیر داره ، بعد همونجا تو مسیره که تغییرش میدی... واسه این میگم نباید فراموش کنه...
    ولی اون درگیری ذهنی که میگی رو میفهمم و قبول دارم... تازه تجربه ش هم کردم! P:

    پاسخحذف
  4. سلالم. متنای قشنگت رو خوندم. سال نوتم مبارک.شاد باشی و پیروز و سربلند

    پاسخحذف
  5. سلام
    مرسی از لطفت
    شما هم :)

    پاسخحذف
  6. che khoshgel shodi .... :)
    hadaf ro ke be nazare man nemishe faramush kard... mage inke be ye chize jadid tabdil
    beshe ...be nazare man ham bayad kheili movazebe khod bozorg bini ( ya be ebarate man khod khub bini ;))bashim...yeki az ghavitarin cizayi ke jolo khub negah kardan va roshd kardane adama ro migire!

    پاسخحذف
  7. مرسی چشماتون خوشگل میبینه ;)
    :)
    اوهووووووم...
    تازه در بعضی موارد این خود خوب نبینی هم سخته!
    جالبه ها...

    پاسخحذف
  8. اندر باب يافتن هدف!
    يه كودك 4 ساله هدفش خلبان شدنه! همون كودك وقتي بزرگ شد ميشه پرستار!
    هدف با رشد شخص هم رشد ميكنه! تغيير ميكنه!
    به نظرم هدف بايد اين باشه: در هر زمان بهترين كار رو انجام دادن! زيباترين كار رو انجام دادن! بعد ميبيني كه بهترين انتخابها هم ممكنه جلو روت بياد!
    به نظر من چه كاره شدن ... در اين دنيايي كه ما هستيم كاغذيه!
    بحث پيچيده ست!

    پاسخحذف
  9. "بهترین" کار رو چی تعیین میکنه؟! بر چه اساسی تشخیص میدی بهترینه؟ فلسفه ای پشتش هست؟

    پاسخحذف
  10. راستی جوجه هه هم مرد!
    نمیدونم چرا... بهش میومد غذا میداد تا جایی که میدیدم...
    مورچه ها رو بیخودی کشتم!
    :-"
    ولی تو اون لونه هه ، باز یه قمریه دیگه نشسته!!
    به همین سادگی!
    زندگی جریان داره!

    پاسخحذف