۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سه‌شنبه

اگر ميخواهي چند تا هندوانه را با يك دست برداري ، اول دستانت را قوي كن!

نميدانم يكي نيست به اين آلوي كوچك ما بگويد آنقدر كه توان داري پربار شو؟!
يكي نيست بگويد تا هنوز تنه ات قوي نشده ، اين همه شاخ و برگ و ميوه به چه كارت مي آيد؟!
آخر شاخه هايش دارند ميشكنند از سنگيني
آخر تنه اش توان ندارد كه خودش را و ميوه هايش را نگه دارد!
آخر هر روز چند تا از ميوه هايش را ميريزد!
و من هر روز دلم برايش ميگيرد!
و من هر روز به ميوه هاي نارس روي زمين نگاه ميكنم
و به انر‍‍زي هايي كه شايد ميشد هدر نرود
...
ميگويند ميخواهد سرد شود حسابي
كاش دوام بياورد!

۶ نظر:

  1. و یکی نیست به این باد بد مذهب بگوید بیدمجنونهای مرا رها کند
    دیگر از تابیدن زلف گذشته...دارند از جا کنده میشوند

    پاسخحذف
  2. تقصير خودش بوده يا اون گرده هايي كه از يك درخت ديگه مهمان گلهايش شده اند؟
    اصلا مگر انتخابي هم داشته؟
    به ياد داستان كبوتر و مورچگان افتادم.

    پاسخحذف
  3. نميدونم اون انتخابي داشته يا نه
    ولي خودمونم گاهي شبيه همين آلو فسقلي ايم آخه...
    و ميدونم كه ما امكان انتخاب داريم!
    كبوتر و مورچگان رو يه كم توضيح ميدين؟ نميدونم چيه!

    پاسخحذف
  4. كبوتر و مورچگان همان پستيه كه خودتون قبلا گذاشتين. شايد صحيح تر باشه بگم قمري و مورچگان و شايد هم موسي كوتقي و مورچگان! ;)

    پاسخحذف
  5. موسي كو تقي ميگفتين احتمالا بهتر ميفهميدم! ;) :)
    هوم يعني ميگين باز دارم تو طبيعت دخالت ميكنم؟!
    نميدونم...

    پاسخحذف