۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه



اتاق تاریک است. جلوی مانیتور روشن نشسته ام. یک دفعه حس میکنم یک نفر نگاهم میکند! چشم میگردانم! هیچ کس نیست! خودمم! در بطری آب کنار مانیتور نشسته ام! تازه خودم هم نیستم! فقط جهت نگاهم نزدیک بوده است!!!
بعد میبینم یکی دیگر هم در شیشه ی نیمه باز کتابخانه نشسته است!
سایه های روشن ، با چشم هایشان...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر