۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

پشت پنجره ی بسته ی اتوبوسم... در گوشم بتهوون مینوازند... کنسرتوپیانوی شماره 1- موومان اول!
من دیگر هیچ چیز نمیبینم ، نمیشنوم...
پشت پنجره ی باز اتوبوسم... با بتهوون پشت باد سوار شده ایم... با باد میرقصیم!
موومان دوم... یادم می آید نامم نداست! باید روسری ام را محکم کنم!
موومان سوم... نه پنجره ، نه باد ، نه اتوبوس ، من مانده ام و گوشهایم ، که چه پر شده ایم و چه خالی...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر