۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

شهریار کوچولو گفت : -سلام!
فروشنده گفت: -سلام.
ای بابا فروشنده ی قرص های ضد تشنگی بود. خریدار هفته یی یک قرص می انداخت بالا و دیگر تشنگی بی تشنگی.
-اینها را میفروشی که چی؟
-باعث صرفه جویی کلی وقت است. کارشناس های خبره نشسته اند دقیقا حساب کرده اند که با بالا انداختن هرکدام از این قرص ها هفته یی 53 دقیقه وقت صرفه جویی میشود.
-خب ، آن وقت آن 53 دقیقه را چه کار میکنند؟
-هرچی دلشان بخواهد...
شهریار کوچولو تو دلش گفت :"من اگه 53 دقیقه وقت زیادی داشته باشم خوش خوشک می روم به طرف یک چشمه..."
"از ترجمه ی شاملو..."

پرواز ابرها توی آسمون آبی از لای برگای زرد و قرمز و قهوه ای...
قدم زدن تو یک جاده ی پر درخت که باد برات جشن میگیره و برگبارونش میکنه تو آفتاب...
خنده ی آشنا و خجالتی یه کوچولوی یکی دوساله که دفعه ی دومه میبینت...
آدمهایی که دیدنشون خوبه...
هوم... امروز انگار همش وقت اضافه بود...
گاهی وقت اضافه چقدر خوبه... و چقدر لازمه...
:)

۴ نظر:

  1. چه روز خوبی داشتی
    مبارکت باشه

    پاسخحذف
  2. :)
    همینطوره... ممنون :)

    پاسخحذف
  3. بی زحمت دفعه بعد که قدم رو چشم ما گذاشتی
    آدرست رو هم بذاز که من به سختی پیداش نکنم!
    به هر حال از آشناییت خوشحالم
    سبز باشی

    پاسخحذف