۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

خب...
من معمولا اینجا اینطوری نمینویسم... ولی خب گاهیم خوبه...

راستش یکی از دوستان که قشنگ حس میشه این روزا زیاد حالش خوب نیست و "کج"ه حسابی ، یه متنی نوشته بود و توش گفته بود یه سری کارا دلخوشکنک هستند ، حقیرن و اگه انجامشون میدیم ، فقط به این دلیله که التیاممون میدن.
حالا من نمیدونم چه کارایی کلا دلخوشکنک نیستن ، یا اصلا معنیش چیه... آدم خب دوست داره کارایی رو انجام بده که ازشون لذت میبره یا حس میکنه براش مفیدن... مگه بده دلتو خوش کنن و ازشون خوشحال شی؟!
البته من خودم این حسو تجربه کردم... وقتی حسابی گیر کرده بودم و میخواستم واسه زندگیم مسیری انتخاب کنم که پشتش چیزی باشه ، عمق داشته باشه ، معنا و هدفی داشته باشه.... اون موقع هی کج هم میشدم!
وقتی هم آدم حالش خوب نیست و "تب داره" ، گاهی "به ماه هم بد میگه". یعنی رو نوع نگاه کردنش به چیزای اطرافش تاثیر میذاره.
یعنی به نظرم ، اگه این دوست من حالش خوب باشه ، اینطوری نمیگه.

حالا سر اینها با یکی از دوستان یه بحثی پیش اومد ، یه خورده شو میگم ، حوصله تون اگه اومد و خوندین و چیز بیشتری بود تو ذهنتون ، بگین لطفا...
-فکر کنم این چیزا بستگی داره به اینکه حالمون چطوره و چطوری داریم نگاه میکنیم ، نه؟
- همه چیز اونی اند که ما در ذهنمون میسازیم! مجازی! چگونه دیدنمون نشانگر چگونه بودنمونه!
- هوم ، ولی همشم دیگه مجازی نیست دیگه ، سیستم ایزوله که نیستیم ، یعنی من+محیط با هم تصویر رو میسازیم. یعنی همه چی تعاملیه.
- لیوان استیل با افتادن غر میشه ولی شیشه ای میشکنه! درحالیکه اگه افتادنی در کار نبود ، این مساثل هم نبود! آیا به خاطر نفس افتادنه که میگیم یکی شکستنیه ، یکی نه؟! خیر! یه خاطر نفس خودشونه!
-حالا ما یه کم با لیوان که فرق داریم... ;) قبول دارم آدمای مختلف ، تو شرایط مختلف ، برخوردای مختلف میکنن. ولی خب اگه به یه گلدون برسی ، شاداب و پرگل میشه ، اما اگه همونو ولش کنی ، ضعیف میشه و میمیره!
.....
بد موگوم؟ بزن ور دهنوم!
;))

۳۰ نظر:

  1. فكر كنم نظرم طولاني شه!
    اين متن دو چيزه!
    يكي دوست ناخوش حال شما و عقايد شما دربارش و يك خطهاي آخر نوشته!
    مورد اول كه درست! حرفتان مقبول!
    در مورد دو با نگاه اول اين فكر به ذهن ما رسيد كه مورد بحث شما؛فقط يك تفاوت بيان هست، كه در عالم عمل؛ هيچ اثري ازش نيست و هيچ دردي رو دوا نميكنه!
    يعني يك "تفاوت" آراي بي مصرف كه جفتش يكيه!
    اما يه ربع كه فكر كردم نظرم برگشت!
    to be continued

    پاسخحذف
  2. اونجور كه من برداشت كردم:
    شما محيط و شخص رو در يك رده از اهميت قرار ميدي ولي دوستت كه من هم باهاش هم نظرم بر اين عقيده است كه محيط در يك رده بسيار نازل تر و كم اهميت تر قرار ميگيره! تعاريف:
    شخص= ننه+بابا+جو خانوادگي
    محيط=هر آنچه غير شخص
    to be continued

    پاسخحذف
  3. محيط يك عامل بي روح مرده و بي منطق است و شركت دادن اين موجود در نحوه بودن خود، كه موجودي با شعور و زنده هستيم بي منطق است!
    نحوه تاثير محيط بر انسان رو من و احتمالا دوست شما اينگونه تعبير ميكنيم:
    نحوه پاسخ شخص به محيط!
    چگونه عكس العمل نشان دادن شخص به محيط!
    كه با اين نوع نگرش، تمامي اين پاسخها به خود شخص بستگي دارد نه محيط!
    to be continued

    پاسخحذف
  4. با اين طرز تفكر خيلي از توجيح كردنها و بيانها هم بي معني ميشوند:
    كه بار كوك نبودن و عدم موفقيت خود را به گردن محيط بيندازيم!
    نفس بودن در دنيا يعني عدم ضمانت خوشي و براه بودن محيط!
    وقتي ضمانتي مبني بر بودن يك "چيز" وجود نداشته باشد؛ چطور عدم كارايي خود رو به گردن اون ميندازيم؟
    اين ماييم كه بايد خودمون رو وفق بديم!

    پاسخحذف
  5. اگه اشتباه نكنم داستايفسكي بودش!
    زندگي فوق العاده زجر آوري داشت!
    ولي تونست كه خودشه"داستايفسكي" بكنه
    كسي رو ميشناسم كه سختيهاي زيادي رو در جوونياش تجربه كرد!
    ولي اون شخص وايستاد؛ جنگيد، و به ساحل امن هم رسيد!
    اگر حسين(من) به جاي ايشون بود، بدون شك عقب مينشست و ميباخت!!!
    يه مثال:
    يه نفر با يه پرايد چپ ميكنه!
    آيا منطقيه كه همه تقصير رو بندازه گردن بي كيفيت بودن همون پرايد!
    نه!
    "همه" تقصير گردن شخصه؛ اون نتونست در "محيطي" به نام پرايد دووم بياره!پرايد خيلي هم خوبه!

    پاسخحذف
  6. به رفيق " كج شده" خودت برس!
    :)

    پاسخحذف
  7. موتوشکریم از نظر تفصیلی تان :)

    واقعا خیلی عجیبه که نظرات دوستان من اینقدر به هم نزدیکن!!! :))

    والا دو سه چیزی:
    یکی اینکه تعریف من از "شخص" این نیست... شخصی تر از اینه... عموما شخص یک نفره... خونواده باز شخصی تر از جامعه ی بیرونه ولی در واقع چیزیه بین شخص و جامعه ی بیرون.
    من منظورم از شخص خود فرده... بقیه ش میشه محیطش!

    گفتم بهت ، اینو قبول دارم که آدمای مختلف ، متفاوت عمل میکنن... هیچ حرفی توش نیست... چیزی که درمورد داستایوفسکی و این قبیل آدما میگی...

    ولی نه اینکه محیط رو چگونه بودن فرد اثر نداره....
    حالا باز خوبه یه درجه تخفیف دادی ، تاثیر خونواده رو قبول داری! ;)

    ولی همون خونواده از محیطشون اثر نمیگیرن؟ موروثی فقط پیش میرن آدما؟ نمیبینن؟ کتاب نمیخونن؟ و بقیه ی وسایل ارتباطی با محیط!؟

    الان این دوست من که میگی حرفام درباره ش مقبول ، فکر میکنی چرا کجه؟ به دلیل شرایط اجتماعی دپرس شده! روانا خسته شده و بریده! احساس پوچی! این باعث شده به همه کاراشم گیر بده و دیگه بدتر!

    این قبوله: هر چی از فرد دور میشیم ، تاثیری که میتونیم روش بذاریم هم معمولا کمتر میشه... یعنی اول خودش ، بعد خونوادش ، بعد دورترهاش رو ساخته شدنش موثرن...

    ولی به نظرت یکی از آدمایی که تو این جریانات اخیر ، پدرشو در آوردن ، محیط نیست که روش تاثیر گذاشته؟

    اینکه آقای خادم که تا اونجایی که من ازش یادمه ، آدم فعال و علاقه مندیه ، به جای اینکه کلی انرژی بذاره واسه علم و اینها ، مینویسه دکتر قنبری بهش گفته فلان و خودش تو دلش گفته برو بابا باید برم دنبال کار و درآمد ، اثر محیط روش نیست؟

    اینکه میگن فلان آدم توپ ، توپه ، چون خودش مخ بوده ، و در مکان و زمان مناسب هم دنیا اومده ، چیه؟

    اینکه بچه های ارشدیو میبینم ، که به جای عمیق خوندن مجبورن برن وقتشونو بذارن واسه جزوه خوندن تا معدلشون کم نشه و بعد بعضی استادا اذیتشون نکنن ، و اگه برن اونجوری که دلشون میخواد بخونن ، میبینن
    کسانی که حتی یه مساله نمیتونن حل کنن و جزوه رو حفظن ، نزدیک 20 میشن ، اونا نمره شون میشه 14 - 15 ، بعد یکی مثه دکتر (بیپ) تا باهاش حرف میزنی ، میگه معدلت چنده(اینش تجربه ی قدیمای خودمه!) ، این محیط نیست که داره اثر میذاره؟

    بله قبول دارم ، میتونی دو برابر وقت بذاری که اونجور که خودتم میخوای کار کنی...
    ولی به نظرت این وقت و انرژی اضافی رو نمیشد تو کارای هیجان انگیز دیگه ای صرف کنی؟ پیشرفت کنی؟

    به نظرت این سیستمای غلطی که کلا داریم ، رومون تاثیر نمیذاره؟ و این تاثیر محیط نیست؟

    اینو قبول دارم که خیلیا بودن و هستن که تو همون شرایط خیلی سخت هم کارای فوق العاده ای ارائه میدن ، ولی تازه همینا رو هم نمیدونم اگه شرایطشون بهتر بود ، از این نمیتونستن بهتر باشن؟

    یاد نیچه افتادم...

    پاسخحذف
  8. ها یه چیزیم میخواستم بپرسم ، این دو تا که گفتی چه فرقی دارن؟
    "نحوه پاسخ شخص به محيط!
    چگونه عكس العمل نشان دادن شخص به محيط!" !

    بعدشم داشتم فکر میکردم...
    خونواده مخصوصا درکودکیه که تاثیرش رو شخص زیاد و تعیین کننده س ، که خب رو شکل گرفتن شخصیتش خیلی موثره...
    اما بعد یه سری تغییراتی میکنه که بیشترش ناشی از ارتباط مستقیم خودش با محیط خارج از خانواده س...
    حتی ممکنه عقایدش دیگه دقیقا عقاید خونواده ش نباشه... نه اینکه لزوما داغون شه ، ولی ممکنه متفاوت شه ، حتی بهتر!
    (مردی در تبعید ابدی رو خوندی؟ ملاصدرا و پدرش...
    تازه من نمونه ی نزدیک ترشم دیدم...)

    و اگه خونواده تونسته باشه خوب بسازه پایه ی شخص رو ، نحوه ی عملکرد فرد و پاسخش به عوامل خارجی خب خیلی میتونه بهتر باشه...

    در هر صورت بازم محیط رو فرد اثر میذاره...

    ولی ""پایه"" های شخصیتی فرد رو معمولا خانواده میسازه که اونم نهایتا در تعامل با محیط هست...

    پاسخحذف
  9. یه چیز دیگه:

    محیط رو چرا موجود مرده و بی شعور در نظر میگیری؟
    تاثیر محیط ، خیلی جاها ، ناشی از تفکر جمعی آدماس...
    در هر صورت آدمها هستن که محیط رو میسازن!
    (منظورم جامعه ی انسانیه!)

    "توجیح"تم فکر کنم اشتباه نوشتی! (از موجه میاد) مجید جان اون ترجیحه که با "ح" مینویسیم! ;))

    پاسخحذف
  10. سلام!
    داشتم به اين فكر ميكردم كه آيا من اينقدر بد بيان ميكنم؛ يا متقابلا منظور هم رو نميفهميم!
    تا مقداري جواب بد بيان كردن خودم بود!
    شخص=ننه بابا جو خونوادگي
    منظورم= يعني عقايد خود شخص كه خب واضح و نياز به گفتن نيست. ننه بابا هم يعني "ارثي" كه اون دو تا ميدن! يعني مادر"كوچك" دختر "بزرگي" نخواهد داشت! يا پدر ....
    to be continued

    پاسخحذف
  11. هر كسي كه بگه انسان از محيطش تاثير نميگيره ديوونه است!
    (خط اول نظر سومم)
    بحث ما اينقدر كه كلي نبود! بيايم از تاثير محيط حرف بزنيم!
    به اينجا رسيديم كه "چگونه بودن" خود رو از محيط جدا كن!
    نگو محيط بده!!!!!!!!!!!!!
    اين يعني توجيح=توجيه
    اين يعني من نتونستم با محيط كنار بيام!
    استادا بدن؟ آره! ايران بده؟ آره! در ايران دينداري سخته؟؟؟آره!!! در ايران اعصابا خوردن؟/آره!!!!!!
    ولي اينا دليل بد بودن من نيست!
    """""""""دنيا"""""""" همينه!
    من اگه در اين فوقش صد سال عمرم بيام تقصيرا رو گردن بد بودن محيط بندازم، مغبونم!
    چون نميتونم محيط رو مجازات كنم و حقمو پس بگيرم!
    اما خودمو ميتونم مجازات كنم و به حقوق نرسيدم برسم!
    اين يك "تفكر مثبت " نيست!!!!!
    اين يك واقعيته!
    بحث ما اين بود غفوريان نه تاثير محيط!

    پاسخحذف
  12. سلام فشندی! چطوری؟ ;)
    هوم... میفهمم چی میگی...
    اما آخه بحث همونقدر کلی هست! محیط هم تاثیرات مثبت داره رو من ، هم منفی!
    آقا جان تو چطور میگی ما از تاثیر محیط حرف نمیزنیم ، بعد باز میگی میخوایم بگیم چگونه بودنمون ربطی به محیط داره یا نداره؟!؟!
    اگه قراره از رابطه ی "حال من" و "محیط" حرف بزنیم ، ناچاریم تاثیرات محیط ، رو من رو ببینیم چطوریه دیگه ، نیست؟

    درسته که من میتونم همش بجنگم که تو محیط داغون هم "زنده" بمونم ، ونحوه ی برخورد من با بدی های محیط خیلی میتونه فرق بکنه...
    اما من قبول ندارم اگه یه پراید چپ میکنه ، """همش""" تقصیر راننده شه! بله میتونه با یه مزخرفاتی خودشو ناچارا تطبیق بده و اون تطبیق ندادنشه که باعث چپ کردنش شده ، ولی با اون تطبق دادن یه سری قابلیت هاشو کور کرده و بیخیال شده...
    که کلی میتونست تو توپ بودنش موثر باشه!
    البته من با پراید کلا خیلی مشکلی ندارم! D: ولی خب مثالی که آوردی رو میگم!
    بله... طرف باید یه سری چیزای خوبو (مثلا فرض کن سرعت خیلی بالا یه فاکتور خوب باشه!) فاکتور(!) بگیره! تا بتونه تو پراید زنده بمونه!
    خب چه کاریه!
    یا سعی کنیم پرایدو بهتر کنیم ، یا اگه میتونیم، تو پراید نشینیم!! البته """"اگه"""" میتونیم! چون کلا سخته!
    ولی اگه نه میتونیم بهترش کنیم ، نه میتونیم توش نشینیم ، خب بله ، حرفتان مقبول! مجبوریم بپذیریمش و یه سری قابلیت هامونو بیخیال شیم! چون زنده موندنمون در مرحله ی اوله ، بعد به نیازای دیگه میرسیم!

    پاسخحذف
  13. """اگه نشه چیزیو تغییر داد یا ازش دوری کرد""" ، مجبوریم بپذیریمش...
    و اون موقع دیگه اون هنر ماست که چطور باهاش دیل کنیم!
    ولی من نمیتونم اون انرژِی های الکی مصرف شده و اون قابلیت های کور شده ، و اون نیازهای برآورده نشده رو کلا نبینم و خیلی خوشحال و شاد و خندان بگم اهمیت ندارن!

    پاسخحذف
  14. تازه "مادر کوچک دختر بزرگی نخواهد داشت" هم...
    دقیقا مثه همین تاثیر محیطه که میگم...
    دختره به قول تو میتونه بره بجنگه و کلی تلاش کنه که آدم بزرگی بشه، ولی اگه مادرش ( = محیط ، یعنی اونچه که روش داره تاثیر میذاره) بزرگ باشه ، مسلما بهتر میتونه بزرگ بشه و از اون پتانسیلی که داره بهتر استفاده کنه!
    و خب مادرهای بزرگی (محیطهای خوبی) هم هستن که دخترهای بزرگی نداشته باشن...

    پاسخحذف
  15. يك كلام!
    ببين اينايي كه گفتم عقايدم بود كه ممكنه بهش عمل هم نكنم!
    اينكه مسئوليت "چگونه بودنم"رو خودم به عهده بگيرم؛ و گردن محيط هم نندازم!
    و تاثير محيط بر خودم رو چگونه وفق دادن خودم با محيط تلقي ميكنم!
    اگر من دوست دارم رقاص بشم؛ گردن ايران نميندازم كه نميتونم! گردن خودم ميندازم كه چرا نتونستم برم اونور آب!
    والسلام
    مرسي از وقت و توجهت

    پاسخحذف
  16. اوکی...
    نمیدونم... چیزی که نشه عملیش کرد ، واقع گرایانه بهش نگاه شده یا ایده آلیستی...
    انی وی!
    ممنون از شما هم...

    پاسخحذف
  17. وای چه همه نظر!
    اعتراف می کنم که همه شونو نخوندم. ولی آخه مثال از من بهتر پیدا نکردین؟!!! ;)
    فقط در یک جمله اظهار نظر می کنم:
    محیط خیلی تاثیر داره. اما نمی دونم چقدر.
    درضمن من خانواده را هم جزو محیط به حساب میارم. البته این یک قرارداده و فکر نکنم در کلیت بحث تاثیری بذاره.
    در مورد شخص شخیص خودم هم یک خاطره بگم:
    برای کنفرانس فیزیک اصفهان بودم. سخنرانی اختتامیه رو پروفسور Arne Ardeberg انجام داد. بعد از سخنرانی رفتم پیشش و اونجا دکتر اربابی کلی از من پیش این آقا تعریف کرد (!). این آقا رو به من کرد و گفت:
    - می دونی تمام اون چیزی که ما فیزیکدان ها می خوایم چیه؟ امنیت شغلی؟؛ نه! حقوق عالی؟؛ نه! خونه و ماشین خوب؟؛ نه! ماها دنبال یک دانشجوی خوب می گردیم!
    والا چیزی بهش نگفتم. ولی قبل از اینکه به درستی و یا نادرستی حرفش فکر کنم به این فکر کردم که چرا این آدم داره این حرف رو می زنه؟ حداقل من فکر می کنم که بعضی چیزا رو نمیشه ندیده گرفت و اینها دارای یک حد کمینه هستند. مثلا همین خونه و ماشین و حقوق و شغلی که این آقا گفت. بعد رفتم زندگینامه این آقا رو خوندم. دیدم این آقا چند برابر عمر من روی موضوعاتی کار کرده که هیچکدومش نمی تونه این حداقل ها رو براش فراهم کنه ولی درعوض همیشه دولت سوئد یا سازمان فضایی اروپا اینها رو براش فراهم کردن. البته خودش هم آدم قانعی بوده و بعضی چیزا مثل لباس و ماشین و خونه براش اهمیت کمتری داشتن.
    با خودم فکر کردم اگر این حداقل ها براش تامین نمی شد بازهم می تونست این همه سال در این رشته کار کنه؟

    پاسخحذف
  18. راستی وبلاگ شما اعتبار open ID من رو تایید نمیکنه! چرا؟

    پاسخحذف
  19. :)
    اوهوم... منم دقیقا همین چیزایی که شما میگین رو میگم!
    واقعا حیفه...

    ها ای اوپن آیدی یعنی چه؟! p-: :">

    پاسخحذف
  20. مگه میشه محیط رو آدم تاثیر نداشته باشه؟همه ی چیزایی که کنار هم هستن رو هم تاثیر می ذارن و اینکه" من انسان خیلی گنده تر از این حرفام" فقط تا حدی می تونه درست باشه...توانایی انسان در اینه که می تونه در چگونگی تعاملش با محیط اثر بذاره.این از بدی محیط کم نمی کنه...

    پاسخحذف
  21. هوم...
    یعنی جفتشون مهمن... هم آدم ، هم محیط آدم...

    پاسخحذف
  22. البته اگر جسارت به تمامی دوستان نشه، من گاهی وقتا فکر می کنم نشستن و بحث کردن بیش از اندازه در این باره منجر به تکرار حکایت "اول مرغ بود یا تخم مرغ" می شه!
    گاهی فکر می کنم به جای در ساحل نشستن بهترین راه برای شناخت دریا این است که تنت را به آب بسپاری.

    پاسخحذف
  23. open ID قابلیتی است که به شما امکان می دهد در تمامی سایت هایی که خدمات وبلاگی ارائه می دهند و از این قابلیت پشتیبانی می کنند با نام و عکس (Avatar) یکسانی کامنت بگذارید.
    Avatar همان عکس های کوچکی است که کنار اسم کامنت گذارها دیده می شود. شبیه عکس های خوشگلی که وبلاگ من برای شماها می گذارد!
    p-:

    پاسخحذف
  24. 1.آره... قبول دارم...

    2. avatar ش رو بلدم چیه ، تو مسنجر و اینها دیدم! وبلاگ شما هم که بله!!! ;)
    این اوپن آیدی که این پایینم نوشته رو وقتی انتخاب میکنی ، ازت آدرس اینترنتی میخواد ، اونوقت باید توش چی بنویسی؟

    پاسخحذف
  25. آدرس وبلاگتونو مینویسین؟ یا ایمیل؟ یا...؟

    پاسخحذف
  26. ها بعد واسه اینکه ازش استفاده کنین و یه اوپن آیدی داشته باشین(؟) چیکار میکنین؟
    اون تصویر و اسم و اینها رو چطوری انتخاب میکنین؟

    پاسخحذف
  27. امتحان میکنیم...

    پاسخحذف
  28. خب با ایمیل نمیشد!
    حالا اون avatar و اینها رو چطوری انتخاب میکنین؟
    تازه اسمشم نمیتونیم تغییر بدیم مثکه، همون آدرس وبلاگو میذاره!

    پاسخحذف